۱۷.۷.۸۸

شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی

جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی

شهر ماتم جاده ماتم کوچه ماتم خانه ماتم

گریه ها شد جای شادی شادی هر خانه ماتم

وای از دنیا که یار از یار میترسد

غنچه های تشنه از گلزار میترسد

عاشق از آوازه ديدار میترسد

پنجه خنیاگران از تار میترسد

شهسوار از جاده هموار میترسد

این طبیب از دیدن بیمار میترسد

سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت

سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت

آشنا نا آشنا شد

تا بلی گفتم بلا شد

گریه کردم ناله کردم

حلقه بر هر در زدم

سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم

آب از آبی نجنبید

خفته در خوابی نجنبید

کوچ کردند دسته دسته

آشنایان عندلیبان

باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی

وای بر قومی که با دشمن همی سازد

آبرو در خدمت ظالم چه می بازد

مطربان هم کوک کردند سازهاشان را به ظلم

دست ظالم را ببین بر ما چه می تازد

اعدام کودکان در هر شهر وبرزن

او به شلاق ودارش

وه چه مینازد

چشمه ها خشکید و دریا

تشنگی را دم گرفت

آسمان افسانه ما را به دست کم گرفت

جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد

بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد

شهر ماتم جاده ماتم کوچه ماتم خانه ماتم

گریه ها شد جای شادی شادی هر خانه ماتم

جمعه ماتم شنبه ماتم هفت روز هفته ماتم

کوک کردند مطربان هم سینه ماتم کوکه ماتم

باز آ تا کارواني رفته باز آید

باز آ تا دلبراني ناز ناز آید

باز آ تا مطرب وآهنگ و ساز آید

کاکل افشان آن نگار دلنواز آید

بازآ تا ما بر این خاک گوهر اندازیم

گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم

گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
(ترانه تاجیکی)

هیچ نظری موجود نیست: