۶.۸.۸۸

خاك آستان رضا

به دیده سرمه كند خاك آستان رضا را

دلی كه مركب همّت كند، سمند قضا را

بزرگوار امامی كه فیض رحمت عامش

به زیر چتر عنایت گرفته شاه و گدا را

مقیم كوی وصالش گره ز دل بگشاید

چو برگ غنچه كه بیند به خود نسیم صبا را

اگر شكسته دلی مومیای رحمت او جو

كه در خزانه او جسته­ام كلید شفا را

ز بوریا، به سریرت نهد به دست عنایت

نبوید از تو چو با داغ سینه بوی ریا را

علی جمال خدا دید و در نهاد تبارش

توان معاینه دیدن كمال لطف خدا را

تو گر رضای رضا جویی از سزای سزا به

كه در رضای رضا دیده­ام سزای سزا را

به ناخدایی او هر كه دل به موج فنا زد

به خاك تیره فشاند سبوی آب بقا را

سخن دراز نگویم كه وصف طره لیلی

به گرد گردن مجنون نهد كمند بلا را!

به كیمیاگریش در نهاد تیره خودبین

نه برق گنبد زرین و بارگاه طلا را

به یك كرشمه هزاران غمت ز دل بزداید

دمی كه بر تو گمارد، نگاه عقده گشا را

تو را به پوزش آن جان پر گناه تو بخشد

به گونه­های تو گر بنگرد سرشك صفا را

درآ و خاك درش توتیای دیده خود كن

به پیش آن كه نیوشی به جان خروش درا را

تو برگ زردی و بر سان تندباد خزانی

نقیب مرگ به گوشت زند صفیر صلا را

دلی كه قبله گهش خاك آستان رضا شد

دگر رها نكند آستین قبله­نما را

سرای عاریت است این جهان و همت پاكان

نهاده پیش تو مفتاح گنج هر دو سرا را

خطا بود كه ضمانش به جان و دل نپذیری

كسی كه ضامن جان گشته آهوان ختا را

به استخوان لئامت گلوی كس نخراشد

كریم ما كه به یغما سپرده خوان عطا را

تو زهر خوشه انگور بین و حیله مامون

كه از زمانه برانداخت راه و رسم وفا را

امام ما كه روانش خجسته باد دمادم

زند خروش كه بر كن بنای جور و جفا را

به كین هر چه ستمگر گشاده دار لوا را

رضا نه از پی تسلیم خواندت به شهادت

كه در عزای شهیدان كشی زمهلكه پا را

در این زمانه هزاران رضاست بندی مامون

تو برگشاده به ظالم زبان مدح و ثنا را

به تیغ تیز گرت دست می­رسد نپسندند

خدای عزوجل از تو دست عجز و دعا را

خیانت است خموشانه سر به سجده نهادن

به گوش مسلم و ترسا رسان خوش رسا را

روان عالمی از مار سامری بگذارد

اگر كه موسی عمران نهد به گوشه عصا را

كمر به خدمت ارباب جور و مفسده بستن

جنایتی است قوی پنجگان نیزه ربا را

دلی كه قصد ستمگر كند به جوشن ایمان

دلاورانه به خون شوید آستین قبا را

لگام خامه نگیرد اگر به چامه فریدون

سمند فكرت او بشكند حریم ادا را

فریدون توللی

۱.۸.۸۸

انوری های زمان یا اینکه بسه دیگه پوستمال شد

آینده نوشت:

معاون اول احمدی نژاد آغاز عملیات اجرایی سد هراز را جشن یك كار بزرگ از سوی دولت و هدیه ای به مردم استان مازنداران دانست و گفت: در تاریخ سی سال انقلاب اسلامی هیچ رییس جمهوری در اجرا به كفایت آقای احمدی نژاد نبوده است.

به گزارش خبرنگار اعزامی ایرنا ، "محمدرضا رحیمی" روز پنجشنبه در مراسم آغاز عملیات اجرایی سد مخزنی هراز با اظهار تاسف از اینكه طی سی سال گذشته سد هراز ساخته نشده است، افزود" به دوران قبل از انقلاب كار نداریم چون اكنون نزدیك به 190 سد كوچك و بزرگ در كشور وجود دارد كه این تعداد پیش از انقلاب اسلامی 29 سد بود.
معاون اول رییس جمهوری با بیان اینكه سد هراز می بایست یكی از این سدها باشد گفت: اگر سد هراز در این مدت ساخته می شد، سی میلیارد تومان به كشاورزان منطقه نفع می رساند و این علاوه بر منافع عمده ساخت این سد است.

رحیمی كه در جمع مدیران وزارت نیرو ، آب منطقه ای مازندران و پروژه سد مخزنی هراز سخن می گفت: با اشاره به اینكه ساخت این سد را با بودجه كم شروع كرده ایم ، تاكید كرد باید از همه راهها بهره مند شویم و از نمایندگان پرتلاش استفاده كنیم تا بودجه را افزایش دهیم.
معاون اول رییس جمهوری افزود: بخشی از این بودجه از محل بودجه داخلی و ملی تامین می شود و اگر برای بودجه متمم به مجلس برده شود باید از وجود با كفایت نمایندگان برای افزایش بودجه ها استفاده كنیم.

رحیمی تاكید كرد : ساخت سد مخزنی هراز باید در چهار سال باقیمانده دولت دهم به پایان برسد.

گفتنی است پس از آنكه آینده در ابتدای سال جاری اقدام به انتشار گزارش مصور سفراستانی هاشمی رفسنجانی به استان اردبیل و تمجید وستایش محمود احمدی نژاد استاندار وقت از وی نمود سایت رجانیوز اقدام به انتشار گزارش مصور سفر هاشمی به كردستان و تمجید رحیمی از وی در سال 1374 كرد:

مدح بلندبالای رحیمی برای هاشمی:

سال 74یوسف كنعان انقلاب كه خریداران می‌خواهند فرزند خود را به‌پایش قربانی كنند

آبان ماه سال 74 اكبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت در حالی در كه در ششمین سال ریاست جمهوری اش را پشت سر می گذاشت، برای اولین بار سفری چند روزه به استان كردستان داشت.

به گزارش رجانیوز، پس از انجام این سفر، استانداری كردستان با انتشار كتابی با عنوان «دیدار سردار سازندگی از كردستان سرزمین عشق و دوستی» به بررسی نتایج این سفر پرداخت.

استاندار وقت كردستان در مقدمه این كتاب، زیبایی‌های این سفر را خارج از توان گفتار و نوشتار دانسته و آن را منحصر به فرد و در هاله ای از نور ایمان و ایثار و جوانمردی عنوان كرده است.

محمدرضا رحیمی در ادامه هاشمی رفسنجانی را این گونه توصیف می كند: «آقای هاشمی را محبوب می پندارند كه تنها یار نیست، یاور نیز هست. او را جانانه كرم پیشه ای می انگارند كه از كنعان انقلاب اسلامی به مصر كردستان قدم می گذارد، عاشقانه عزیزش می دارند و با تمام هستی خریدار محبتش می گردند.»

وی همچنین اوج زیبایی این سفر را این گونه شرح داده است: «اوج زیبایی این دلدادگی در حركت غرور آفرین آن پیرزن سقزی تجلی می كند كه با تمام داراییش كه در یك رأس بز خلاصه می شود، در صف خریداران یوسف انقلاب اسلامی قرار می گیرد و اشك شوق از چشمان آقای هاشمی جاری می سازد.»

رحیمی در ادامه می افزاید: نكات قابل ملاحظه ای در لحظات دیدار حضرت ایشان از مناطق كردستان وجود دارد كه حقیقتاً جز در آثار اساطیری و مبالغه ها و اغراق های شاعرانه تصور آنها در باور هیچ كس نمی گنجد، مگر آن كه انسان خود بوده و به رای العین مشاهده كرده باشد و حیرت و اعجاب و ناتوانی ما در ترسیم آن عظمت ها از همین جا ناشی می شود. پیرمرد مریوانی خطاب به رئیس جمهوری محبوب خود در حالی كه گریه امانش نمی دهد، می گوید: اگر فرزندی داشتم، ذبیح مقدمت می كردم.»

رحیمی در انتهای این مقدمه «دستاوردهای شیرین این سفر مبارك» را تبدیل كردستان به یك استان برخوردار و فروزان شدن چشم انداز توسعه و ترقی كردستان می داند و هاشمی رفسنجانی را «شخصیت ممتاز جهان اسلام و سردار دلاور سازندگی» می خواند.

همچنین در این كتاب كه در 350 صفحه منتشر شده تصویر مشهور آرایش تراكتورهای جمع‌آوری شده از سطح استان كردستان در استقبال از هاشمی رفسنجانی موجود است.

رحیمی 3 سال قبل نیز در حضور دكتر احمدی‌نژاد به ذكر خاطره‌ای از سفر خود به سوریه پرداخت و گفت یك فرد سوری به وی گفته است كه اگر قرار بود بعد از پیامبر اسلام باز هم پیامبری بیاید، آن فرد احمدی‌نژاد بود.

۳۰.۷.۸۸

درگیری و تشنج‌های گسترده در پی تایید تقلب در انتخابات

به نقل از آینده

اقدامات قاطع مسئولین و منصوبین دولت ایران به تایید وقوع تقلب در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان آغاز شده است و همچنان ادامه دارد.

به گزارش خبرنگار ما در حالی كه دكتر محمود احمدی نژاد رییس دولت ایران نخستین و تنها مقام رسمی در دنیا بوده و هست كه قبل از تایید انتخابات افغانستان، پیروزی حامد كرزی را تبریك گفته است، در یك توطئه جهانی بر ضد این نابغه بین‌المللی اعلام شد كه وقوع تخلف‌های گسترده در جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تایید شده است و در نتیجه پیروزی حامد كرزای باطل اعلام شد. از این رو انتخابات ریاست جمهوری این كشور به دور دوم كشیده شد.

پس از اعلام این خبر جمع كثیری از سیاسیون، مسئولان، وكلا و تبلیغات‌چی‌های غیرتمند ایرانی واكنش‌های سریع و قاطعی به این توطئه نشان دادند.

در این راستا بیش از صد نفر از ساكنان مجلس شورای اسلامی كه پس از تایید شورای نگهبان و در طی انتخاباتی كه وزارت كشور صادق و امانت‌دار دولت نهم برگزار كرد به عنوان نماینده مردم معرفی شدند، طی نامه‌ شدیداللحنی خطاب به رئیس قوه قضائیه از وی خواستند تا با كروبی، موسوی، خاتمی و هاشمی به عنوان مسببین این غائله برخورد كند.

پیش از آن اما همتای ایرانی حامد كرزای طی سخنرانی آبرومندانه‌ای از ریاست جمهوری كرزای دفاع كرد كه این سخنان مجددا با تایید و تحسین دكتر حداد عادل همراه شد. به نحوی كه وی به مدت 45 دقیقه در تشویق این سخنان گوهربار كف زد و پس از آن به علت سوختگی كف‌ دست‌هایش به بخش سوختگی بیمارستان رازی منتقل شد.

حداد عادل در این بخش سوختگی هم اتاقی حمید رسایی شد كه پیش از این به علت بروز سانحه منجر به سوختگی و شكستگی در آن بیمارستان بستری شده بود.

حمید رسایی رئیس فراكسیون فداییان احمدی‌نژاد در مجلس شورای اسلامی، در اعتراض به تایید تقلب در انتخابات افغانستان در مقابل ساختمان نمایندگی سازمان ملل در تهران ضمن سر دادن شعارهایی علیه موسوی و كروبی و خاتمی و هاشمی و بان كی مون و هیلاری كلینتون و اوباما و تمام كسانی كه احمدی‌نژادی نیستند، دست به خودسوزی با كبریت زد كه چون كسی حاضر به نزدیك شدن به وی نشد، دچار حریق شد و مجبور شد خود را با بیل خاموش كند. به گزارش خبرنگار گافنیوز آخرین سخنان این فدایی احمدی‌نژاد قبل از انتقال به بیمارستان این بود: «نامرد مگه قرار نبود كبریت‌ها رو خوب خیس كنی؟»

در همین راستا آخرین خبرهای رسیده از رسانه میلی عزت‌الله ضرغامی آن است كه نامبرده نیز در واكنش به این ثلمه بزرگ سه روز در رسانه تحت امر خود عزای عمومی اعلام كرده است و سی و دو اكیپ از خبرنگاران و خبربیاران زبده این سازمان را مامور تهیه گزارش‌هایی برای عصبانی كردن مردم افغانستان نموده است. در همین راستا از این سازمان خبر می‌رسد كامران نجف‌زاده كه به پاریس اعزام شده بود و در آنجا از ترس سبزهای اروپا در نوك برج ایفل رحل اقامت افكنده بود؛ از سوی "واحد مركزی از خدابی‌خبر" به این مركز فراخوانده شده است.

در همین زمینه یك چهره مستقر در یكی از خیابان‌های منتهی به میدان انقلاب كه وظیفه رسیدن خدمت ‌عابران پیاده را داشت، در گفتگوی كوتاهی كه منجر به شكستن دست و كنده شدن گوش خبرنگار گافنیوز شد؛ گفت: « خیلی بی‌جا كردن وقتی كه ایشون تبریك گفته اونا ورداشتن باطلش كردن... به قبر پدرشون (...) كه به دور دوم بردن... عبدالله عبدالله دیگه چه (...)ه كه بخواد جلو ما و دكتر و آقا سید حامد كرزای عرض اندام كنه؟ من اون (...)...»

وی در خصوص مردم حاضر در خیابان افزود: «فكر كردن ما نمی‌فهمیم اینا اومدن به بهانه قدم زدن و خرید كردن انقلاب رنگی كنن؟ بچه‌هاشونم ورداشتن آوردن كه ما كاریشون نداشته باشیم... زكی ما تا همه‌شونو (...) كه دیگه (...) از شیكم (...)(...) به اون (...) با این (...)...» وی كه خود را كفن‌پوش و جان‌بركف می‌نامید در پاسخ به این سوال نیز كه چرا این اقدامات را در خیابان‌های كابل انجام نمی دهید گفت: «آخه اونجا مسالمت سرشون نمی‌شه... یهو دیدی ما یه چاقو زدیم به طرف، یارو برداشت یه قمه فرو كرد بهمون!...»

آخرین خبرها در این زمینه حكایت از انتشار ویژه‌نامه‌ای در خصوص انتخابات افغانستان توسط روزنامه ایران است كه در آن تا دختر عمه مهدی كروبی و نوه خاله زهرا رهنورد مورد بحث و بررسی دقیق كارآموزان و حقوق‌بگیران این موسسه قرار گرفته است.

و اینك سایر اخبار گافنیوز در این زمینه

محسن رضایی وقوع تقلب درانتخابات افغانستان را تایید كرد

یك مداح معروف تهران: حامد سی‌میلیون به حسابم بریزد شاید یك خواب خوبی درباره‌اش ببینم

حسین صفار هرندی برای وزارت فرهنگ و ارشاد دولت كرزای اعلام آمادگی كرد/ هشدار طالبان نسبت به رواج تحجر در افغانستان!

محسن رضایی از معترضان انتخابات افغانستان خواست تا تابع قانون باشند

فاطمه رجبی در سایت شخصی‌اش: قالیباف خائن بی‌ایمان مسئول فجایع افغانستان است

علامه دهر (حسین شریعتمداری) در كیهان: مردم افغانستان در انتظار محاكمه موسوی، كروبی و خاتمی

محسن رضایی وقوع تقلب درانتخابات افغانستان را تقبیح كرد

احمد توكلی درخواست كمك كرد: یكی به من بگه باد از كدوم طرف میاد؟!

عوضعلی كردان: حامد كرزای 110 درصد آرای واجدین شرایط افغانستان را بدست آورده است؛ مداركش هم موجود است!

مهدی كروبی این بار به احمد جنتی نامه ننوشت

علی مطهری: طالبان لیبرال است

دیدار خصوصی محمدرضا گلزار با مشاور حامد كرزای پشت درهای بسته/ اعلام جشن ملی در قندهار

۲۷.۷.۸۸

به زندان قفس مرغ دلم چون شاد می‌گردد
مگر روزی که از این بند غم آزاد می‌گردد
ز اشک و آه مردم بوی خون آید که آهن را
دهی گر آب و آتش دشنه‌ی فولاد می‌گردد
دلم از این خرابی ها بود خوش زآن که می دانم
خرابی چون که از حد بگذرد آباد می‌گردد
فرخی یزدی

۲۶.۷.۸۸

شهر بی‌ترانه/ ترانه ای از عبدالجبار کاکایی

شهرِ بی ترانه یِ من که درایِ بسته داره

زیرِ سقفایِ قدیمی ستونایِ خسته داره

شهرِ بی ترانه یِ من خالی از کوهه و دشته

دیواراش بس که بلنده از سرِ دنیا گذشته

طاقِ ضَربیا شکسته ، حوضِ کاشیا کبوده

مثِ برجِ مِه گرفته ، سرِ هر مناره دوده

خیسِ گریه یِ شبامه ، گُلدونایِ پشتِ شیشه

شهرِ بی ترانه با من دیگه مهربون نمی شه

خیلی وقته از تو دورم ای اتاقِ رو به ایوون

حوضِ آبیِ قدیمی ، سایه ریزِ بیدِ مجنون

ای هوایِ کوچه باغت ، عطر خوابِ ناتمومم

عمریه بی تو هلاکم ، عمریه بی تو حرومم

خیلی از تو دورم اما ، هنوزم برام یه رازه

عطر ترمه هایِ کهنه ، بویِ بقچه هایِ تازه

کاشکی می شد از تو ایوون پا رویِ ابرا بذارم

با یه بارونِ بهاری دنیا ر’ تنها بذارم

بیا و ستاره یِ من تو شبایِ گُم شدن باش

ای ترانه یِ قدیمی عابرِ کوچه یِ من باش

۲۳.۷.۸۸

آیا این ستم‌ها تمامی ندارد؟

پشت پرده صدور حکم اعدام برای محمدرضا زمانی

اولين بار که ديدمش چهره‌اش برايم آشنا آمد. سر صحبت که باز شد فهميدم کوچکترين آشنايی با هم نداریم. برديا (محمدرضا) به اتهام عضويت در انجمن پادشاهی از فروردين ماه (تاکيد می‌کنم از فروردين ماه)، به همراه آرش و خواهر باردار آرش، پيمان و همسرش و چندین جوان دیگر بازداشت شده بودند.

به فضای زندان عادت کرده بود. برخلاف من که هنوز نتوانسته بودم خودم را با محیط داخل وفق دهم. امیدوار بود با همکاری قبلی که با وزارت اطلاعات در تهیه فیلمی که چند ماه قبل در مورد انجمن پادشاهی انجام داده بودند، حکم سبکی برایشان صادر شود. دلش برای بیرون، برای خانواده و در یک کلام برای زندگی تنگ شده بود. اما به قول خودش چاره ای نداشت جز این که به روی خودش نیاورد و دیگر روزها را هم نشمارد.

من و سلول جدید و هم بندی ای که هیچ نسبت فکری با او نداشتم. او از من در بارۀ انتخابات پرسید و حوادث بعد از آن. خبر چندانی نداشت از بیرون. من هم از مرام انجمن پادشاهی پرسیدم و اتهاماتش. می گفت هیچ اقدامی انجام نداده اند. تنها چیزی هم که از او دارند حرفها و داستان پردازی هایی بود که در جمع دوستانش با هم کرده بودند. هیج اقدام امنیتی انجام نداده بود. من هم با توجه به این که کاری انجام نداده و قبل از هر اقدامی بازداشت شده گفتم اتهام محاربه در موردش صدق نمی کند.

تا این که یک روز نگهبان در سلول را باز کرد و بردیا را صدا کرد. ظاهرا کارشناس پرونده اش با او کار داشت. تصور همه ما در سلول این بود که قرار است برایش قرار ملاقات حضوری با خانواده تعیین شود. کما این که مدتها بود کسی به سراغش نمی آمد. وقتی برگشت اما خیلی درهم بود. گفت دادگاهش قرار است آخر هفته برگزار شود. کارشناس پرونده به او قول داده که اگر در این دادگاه همکاری کند در صدور حکم کمکش می کنند. قول داده بود وزارت اطلاعات با ارتباطی که با قاضی دارد برایش تخفیف وِیژه بگیرد. او هم دودل بود که این پیشنهاد را بپذیرد یا نه..

در نهایت بردیا که دستش از همه جا بریده بود تصمیم گرفت به امید ایجاد روزنه ای همکاری کند و وارد بازی کثیفی شود که واقعا نمی دانست انتهایش به کجا ختم خواهد شد و چه خوابی برایش دیده اند. همان روز از سلول بغلی با خبر شدیم که دادگاه دوم انتخابات در آخر هفته برگزار می شود. وقتی از بردیا در مورد ربط دادگاهش با دادگاه انتخابات پرسیدم او هم ابراز بی اطلاعی کرد. فقط می خواست دادگاه برگزار شود تا به قول خودش شرش کنده شود. با خبر تعویق دادگاه دوم به هفته بعد و بعد اعلام کارشناس پرونده بردیا به او که چند روز وقت بیشتری برای تمرین دارد، می شد حدس زد قرار است چه سناریویی راه بیفتد.

از فردای آن روز تمرین های فشردۀ بردیا آغاز شد. از ساعت 9 صبح تا ناهار و بعد از ناهار تا شب. هر روز با حضور در اتاقی که در اختیار او و افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند تمرین می کرد که چه حرفهایی را در دادگاه بزند. گاه ناهماهنگی کسانی که بر سر تمرینش می آمدند خسته اش می کرد. یکی خودش را یک مقام بلند پایه اطلاعات معرفی میرد، یکی سرتیم بازجوهای اوین، یکی نماینده .. و در نهایت خود کارشناس پرونده اش. هر کدام خواسته ای داشتند. جالب آن که از انتخاب وکیل هم محرومش کردند و تنها دو روز قبل دادگاه در حد نیم ساعت موفق به زیارت وکیل تسخیری اش شد!

سر انجام روز قبل دادگاه فرا رسید. این بار بعد از ناهار دنبال او آمدند. به تمرین رفت و تا آخر شب خبری از او نشد. آخر شب که آمد گفت برای تمرین نهایی او را به مجتمع امام خمینی که قرار بود فردا دادگاه در آنجا برگزار شود برده اند. بسیاری از شخصیت های امنیتی از قبیل دادستان وقت کل کشور، قاضی سعید مرتضوی- دادستان تهران، یکی از معاونین وزارت اطلاعات و .. همان شب به دادگاه آمده بودند تا آخرین تمرین آنها را ببینند. ماجرای روز دادگاه رو هم که حتما بهتر از من خبر دارید.

همان شب بردیا به یکی از مسولین نزدیک شده بود و گفته بود "حاج آقا ما همکاری می کنیم اما تو رو خدا در صدور حکم توصیه بفرمایید". این آقای مسئول هم گفته بود خیالت راحت. طرف حساب تو من هستم. تو کارت رو انجام بده باقی با من. بیچاره بردیا چه امیدی بسته بود به قول آن مسئول نامسئول. وقتی خبر صدور حکم اعدام رو شنیدم غم سنگینی به دلم افتاد. محمدرضا و آرش قربانی بازی کثیفی شدند که مسئولین امنیتی کشور که باید حافظ جان و مال شهروندان باشند و در راس آنها سعید مرتضوی به راه انداختند. برای آن که با موسوی تسویه حساب کنند تلاش کردند گروهی را که ربطی به انتخابات نداشت را به انتخابات منگنه کنند و چند جوان هم قربانی این خیمه شب بازی شدند.

اما آرش که برای او هم حکم اعدام صادر شد. خواهرش یک هفته بعد از آزادی با وثیقه، فرزندی را که در شکم داشت از دست داد و مسئولین زندان دادن این خبر را به آرش بعد از دادگاه دادند تا مبادا در همکاری او خللی ایجاد شود. هیچوقت آرزوی بدی برای کسی نداشتم. اما این بار از صمیم دل آرزو کردم کسانی که این نمایش ناجوانمردانه را به راه انداختند در همین دنیا تاوانش را پس بدهند. از قاضی که برای ایجاد رعب حکم اعدام صادر کرد تا دادستانی که از دادستانی رفت و تا کارشناسانی که برای نشان دادن لیاقت خود به مافوقشان با سادگی و صداقت این پسر بازی کردند.

از خدا می خواهم تاوان کارشان را در همین دنیا به آنها بچشاند تا همه ما یادمان بماند که نمی توان ظلمی در حق کسی کرد و منتظر عواقبش نبود.

برگرفته از: پایگاه اطلاع‌رسانی نوروز

آیت‌الله منتظری: اگر بنا باشد‏ ‏به بهانه حفظ نظام اقدامات ضد اسلامى انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه‏ ‏اسلام

آيت‌الله منتظرى در جلسه امروز درس اخلاق خود به مناسبت بحث "قساوت قلب" ضمن‏ ‏اشاره به اين كه يكى از اخلاق‌ رذيله قساوت است به قسى‌القلب‏ ‏بودن برخى از انسان‌ها اشاره كرد و اظهار داشت كه این موضوع باعث می‌شود تا این افراد نسبت به كمبودها، گرفتارى‌ها و پايمال‏ ‏شدن حقوق مردم بى تفاوت باشند. این مرجع تقلید شیعیان سپس به خطر قساوت قلب و دخالت نظامیان در امور سیاسی کشور پرداخت و با محکوم کردن این رویه نظر مخالف بنیان‌گذار انقلاب اسلامی را در این زمینه یادآور شد. وی در ادامه گفت: "نكته‌اى كه باز اين روزها زياد گفته مى‎شود اين است كه حفظ نظام واجب است.‏ ‏حفظ نظام يك واجب نفسى نيست، به اين معنا كه اگر براى حفظ نظام‏ ‏اسلامى، دستورات اسلامى زير پا گذاشته شود نظام حفظ نخواهد شد.‏ ‏حفظ نظام مقدمه است براى حفظ و انجام دستورات اسلامى؛ اگر بنا باشد‏ ‏به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامى انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه‏ ‏اسلام."

‏آيت‌الله منتظرى در جلسه درس اخلاق خود در ادامه تدريس‏ ‏"جامع السعادات" نراقى و به مناسبت مبحث "قساوت قلب" ضمن‏ ‏اشاره به اين كه يكى از اخلاق رذيله آدمی قساوت است به قسى‌القلب‏ ‏بودن برخى از انسان‌ها اشاره كرد و گفت: "قساوت قلب باعث می‌شود این عده نسبت به كمبودها، گرفتارى‌ها و پايمال‏ ‏شدن حقوق مردم بى تفاوت شوند."

این مرجع تقلید شیعیان ضمن اشاره به رفتار خشونت‌آمیز نيروهاى مسلح با مردم ‏تصريح كرد: "برخى ها خيال مى‎كنند چون اسلحه دارند بايد اعمال قدرت‏ ‏كرده و از قدرت و سلاح در هر كجا استفاده كنند. هر جامعه‌اى كه مى‎خواهد‏ ‏صالح باشد نيروهاى مسلح آن بايد افرادى باشند كه قساوت قلب نداشته و‏ ‏دلسوز و رحيم باشند. نبايد وضعيت به گونه‌اى باشد كه سلاح به دست هر‏ ‏كسى بدهند، بلكه بايد روى افرادى كه در نيروهاى مسلح استخدام مى‎شوند‏ ‏كار كارشناسى و تخصصى انجام گيرد و آموزش روان‌شناسى هم به آنان داده‏ ‏شود."

آیت‌الله منتظری با یادآوری ضرورت بررسی اخلاقی و روانی نظامیان در ادامه افزود: "افرادى كه وارد نيروهاى مسلح مى‎شوند بايد بررسى شود كه تا چه‏ ‏حد به جان، مال و ناموس و حقوق شهروندى مردم اهميت مى‎دهند. اگر‏ ‏خداى نكرده استخدام شدگان روى حساب و كتاب جذب نشوند، از اسلحه‏ ‏و قدرتى كه در پرتو آن به دست مى‎آيد سوء استفاده مى‎شود.‏ ‏در زمان حيات مرحوم امام من طرحى را پيشنهاد داده بودم تا افرادى‏ ‏كه در نيروهاى مسلح استخدام مى‎شوند چه در ارتش، سپاه يا بسيج بايد از‏ ‏نظر روان‌شناسى آموزش ديده تا خداى نكرده از سلاح سوء استفاده نكنند.‏ ‏متأسفانه اين طرح دلسوزانه را تحريف كرده بودند كه فلانى مى‎گويد كسانى‏ ‏كه به استخدام ارتش و سپاه در مى‎آيند بايد روان‌شناس باشند.‏ ‏حال آن كه بنده چنين مطلبى نگفته بودم."

جانشین سابق رهبری سپس به لطمات چنین سو رفتارهایی پرداخت و اظهار داشت: "‏خوشبختانه در نيروهاى نظامى ما افرادى كه رحم و مروت ندارند خيلى‏ ‏كم‌اند اما همين عده كم گاهى كارى مى‎كنند كه آبروى همه را مى‎برد. شما ملاحظه‏ ‏كنيد در ماجراهاى بعد از انتخابات افرادى از قدرت خود سوء استفاده كرده و برخی از مردم را در بازداشتگاه كهريزك زندانى كردند و باعث شدند حيثيت‏ ‏نيروهاى انتظامى و امنيتى ما لطمه بخورد."

‏آيت‌الله منتظرى با اشاره به افرادى كه دائم از بینان‌گذار انقلاب صحبت کرده و ضرورت عمل به‏ ‏نظرات وی را به مردم گوشزد می‌کنند گفت: "جمله‌اى از آيت‌الله خمينى‏ ‏خيلى معروف است و به حق هم هست و آن اين كه "نبايد نيروهاى نظامى در‏ ‏سياست دخالت نمايند." اين كلام درستى است و دليل آن هم اين است كه‏ ‏آن‌ها چون مسلح‌اند ممكن است در امور سياسى از قدرت نظامى سوء‏ ‏استفاده کرده و افراد را مرعوب كنند."

این مرجع تقلید شیعیان سپس تناقض در ادعا و عملکرد قدرتمندان را گوشزد کرد و اظهار داشت: "اين كه نيروهاى مسلح مثل بقيه مردم از‏ ‏حقوق شهروندى برخوردارند درست است و اگر انتخاباتى برگزار شد آن‌ها‏ ‏هم حق دارند رأى بدهند، اما اين كه بخواهند گرداننده اوضاع سياسى مثل‏ ‏انتخابات باشند اين كار غلطى است. آقايانى كه دائم از امام خمينى و پيروى‏ ‏از كلام ايشان سخن مى‎گويند بايد به آن‌ها گفت مگر امام نيروهاى مسلح را از‏ ‏دخالت در سياست منع نكردند؟"

آیت‌الله منتظری ضمن اشاره به کارکرد نیروهای نظامی و عملکرد فاجعه‌آمیز اخیر این نیروها در کشور گفت:‏ "‏يك كشور بايد در مقابل دشمنان و كسانى كه به كيان كشور و نظام تعدى‏ ‏مى‎كنند نيروهاى مسلح كارآزموده داشته باشد، اما نبايد نيروى نظامى،‏ ‏انتظامى و امنيتى به گونه‌اى عمل كنند كه مردم نسبت به آن‌ها ذهنيت منفى‏ ‏داشته باشند. بلكه مردم وقتى آن‌ها را مشاهده مى‎كنند احساس امنيت كنند و‏ ‏نگويند آن‌ها به جاى برخورد با دشمن با ما كار دارند و به جاى حفاظت از‏ ‏كشور و محافظت از نظام به دنبال سركوب ما هستند و ما بايد از آن‌ها وحشت‏ ‏داشته باشيم. نيروهاى مسلح بايد سلاحشان را در مقابل دشمن بگيرند نه مردم و‏ ‏دوستان."

‏رئیس سابق مجلس خبرگان قانون اساسی سپس به برخی اظهارات رایج در جامعه که به عنوان توجیه بعضی از اشتباهات بیان می‌شود پرداخت و گفت: "‏نكته‌اى كه باز اين روزها زياد گفته مى‎شود اين است كه حفظ نظام واجب است.‏ ‏حفظ نظام يك واجب نفسى نيست. به اين معنا كه اگر براى حفظ نظام‏ ‏اسلامى، دستورات اسلامى زير پا گذاشته شود، نظام حفظ نخواهد شد.‏ ‏حفظ نظام مقدمه است براى حفظ و انجام دستورات اسلامى، اگر بنا باشد‏ ‏به بهانه حفظ نظام اقدامات ضد اسلامى انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه‏ ‏اسلام."

آیت‌الله منتظری در انتهای سخنان خود نسبت به شرایط اداره کشور و خققان ایجاد شده انتقاد کرد و اظهار داشت: "‏مگر شعارهاى اوليه انقلاب "استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى" نبود؟‏ ‏استقلال يعنى زير يوغ خارجى‌ها نباشيم و آزادى يعنى مردم در اظهار‏ ‏عقيده و بيان آزاد باشند. نه اينكه به محض ابراز نظر مخالفى كار به زندان و‏ ‏حبس كشيده شود و كار به جايى برسد كه برخى بگويند ما آزادى ابراز‏ ‏عقيده داريم ولى آزادى پس از آن را نداريم و ما را به زندان اوين مى‎برند. ‏جمهوريت هم يعنى حاكميت بر اساس رأى مردم شكل گيرد و اسلامى‏ ‏يعنى چون مردم مسلمان هستند حكومت بر اساس مبانى اسلامى باشد."

۲۰.۷.۸۸

دروغ تداوم دارد

دو روز پیش، هجدهم مهر و دهم اكتبر، روز جهاني مبارزه با مجازات اعدام است و در ايران ما، خبر مي رسد كه نخستين حكم براي فعالان درگيري هاي پس از انتخابات صادر شده است: اعدام!
محمدرضا علي زماني را در جلسات دادگاههاي عجيب و غريب قرون وسطايي كه در دنيا يگانه بود، آوردند و به اعتراف عليه خود واداشتند. دادگاههايي يگانه و بي نظير كه در آن جمع انبوهي از فرزندان و مبارزان انقلاب و نظام در كنار چهره هايي گمنام، بي وكيل و بي حضور رسانه هاي آزاد، بي حضور هيأت منصفه اي كه طبق قانون بايد در بررسي جرايم سياسي حاضر باشد و بي اميدي به دادرسي عادلانه، آمدند تا اعتراف كنند. آنهم نه عليه خود كه بيشتر عليه دو نامزد معترض اصلاح طلبان و عليه اصلاح طلبي.
محمدرضا علي زماني هم يكي از آناني بود كه اعتراف كرد به عضويت در انجمن پادشاهي ايران و نقش گسترده خود و انجمن متبوعش در فراخواندن مردم به آشوبهاي خياباني.
افكار عمومي جامعه آن زمان با ديدن و شنيدن اين اعترافات از خود مي پرسيد كه اين انجمن ديگر از كجا پيدا شده است؟ طرفداران نظام پادشاهي مگر عددي هستند و مگر اصلاً در محاسبات به حساب مي آيند؟ اصلاً به فرض وجود چنين انجمني مگر چند عضو دارد و مگر چقدر امكانات و توان دارد كه در بسيج مردم عليه نظام موفق شود؟ وقتي اين انجمن ناشناخته است، چگونه مي تواند نقشي مهم در به خيابان كشاندن آن جمعيت ميليوني داشته باشد؟
با گذشت زمان، مردم هم نام اين متهم را فراموش كردند و هم نام اين انجمن را كه اصلاً محلي از اعراب نداشت. و جالب آنكه از اين انجمن فرضي و اعضاي ديگرش هم حتي يك اظهار نظر يا بيانيه اعتراضي ديده نشد!!
حالا خبر مي رسد كه حكم اعدامش صادر شده بر اساس همان اعترافاتي كه عليه خود خوانده بود! و البته باز هم انجمنش به دفاعش عكس العملي نشان نداده
به نظر مي رسد اين حكم فقط براي تست زدن افكار عمومي و بالا بردن آستانه تحمل جامعه در شنيدن احكام ديگران صادر شده باشد و اين متهم بيچاره يك ملعبه و قرباني است در اين ميان.
در روز جهاني مبارزه با مجازات اعدام، از خداي صلح و دوستي درخواست مي كنيم كه در اتمام اين بازي هاي زشت ياريمان كند و به امپراطوري دروغ پايان دهد.
آمين.


من چون غوکی ام گرفته در بحر وطن: اگر دهان بگشاید، دهانش را تمام آب بگیرد و اگر خاموش گردد، از اندوه بمیرد.
جامی

۱۹.۷.۸۸

علیرضا بهشتی شیرازی در پارلمان نیوز نوشت:

حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی در نماز جمعه این هفته تهران به سخنان مقام معظم رهبری اشاره كرد و گفت اگر عملی انجام دادید كه بیگانگان از شما خشنود شدند بدانید كار شما خطا بوده است؛ این یك معیار است، یك معیار ساده.

با این وجود او به فاصله ده دقیقه بعد از این كلمات تاییدات كاركنان عالیرتبه وزارت خارجه آمریكا را سندی بر پیروزمندانه بودن عملكرد فرستادگان ایران در مذاكرات ژنو معرفی كرد. از نظر امام جمعه موقت تهران شهادت آقای بولتون و یا اظهار نظر شبكه خبری سی‌ان‌ان كمترین لطمه‌ای به معیار ساده‌ای كه وضع كرده است نمی‌زند – الفضل ما شهد به الاعداء، برتری آن است كه دشمنان بدان گواهی دهند - اما اظهار نظر كسانی دیگر در مورد قتل ندا آقا سلطان نهضت سبز را متهم به وابستگی می‌كند.

آیا این یك تقلب در معیار نیست؟ ندا آقا سلطان جز صرف‌نظر كردن از حقوق خود چه كار باید می‌كرد تا متهم به ارتباط با بیگانه نشود. او در كدام جلسه با خارجی‌ها صحبت كرد و كدام دادوستد را با آنان انجام داد؟ بلكه این معیار باید در مورد كسانی اعمال شود كه در یك چرخش 180 درجه‌ای با آمریكایی‌ها پشت میز مذاكره نشستند. بر اساس معیار ساده شما درست‌تر این است كه نسبت به تقدیر آمریكایی‌ها از پیروزی ایران در مذاكرات ژنو با سوءظن برخورد كنیم و بگوییم عاقلان دانند.

ایرادات خطبه های این جمعه همین یك مورد نبود. خطیب در سخنان خود حداقل دوبار خودش را به تقوای الهی سفارش كرد، منتهی این توصیه‌ها تاثیری نداشت. او به روایتی از صادق آل محمد (ص) استناد كرد كه آن امام همام هیچ‌گاه یارانش را وداع نمی‌فرمود الا این كه آنان را به راستی در گفتار و ادای امانت فرامی‌خواند.

آقای خاتمی با وجود اطلاع از این روایت تنها پنج دقیقه بعد از خواندن آن مدعی شد تعداد هواداران جنبش سبز در راهپیمایی روز قدس سه الی چهار هزار نفر بیشتر نبود؛ نمونه‌ای مثال‌زدنی از راستی در گفتار. نمی‌شود این خلاف واضح را حمل بر بی‌اطلاعی ایشان كرد. ما كه خطبه‌های ایشان را در روز نشنیدیم، اما آیا همان گوشه كوچك از جمعیت كه صدایشان از خیابان 16 آذر تا میكروفون سخنران قبل از خطبه‌ها می‌رسید سه چهار هزار نفر بودند؟

آقای سید احمد خاتمی! اگر مخالفان شما به راستی سه چهار هزار نفرند چرا این قدر به خود زحمت می‌دهید؟ یك مجوز گردهم‌آیی در محلی خارج از شهر كه امكانات لازم برای شمارش غیرقابل تردید داشته باشد – مثلا ورزشگاه آزادی – برایشان صادر كنید و بعد با شانزده دوربین، كمی جمعیتشان را به رخ تمامی جهان بكشید تا ماجرا تمام شود. می‌ترسم خودتان هم بدانید این حرف‌ها حقیقت ندارد و بگویید الحرب خدعه(جنگ تمامش فریب‌دادن است).

پیش از این آقای محسنی اژه‌ای هم گفته بود كه در جنگ به سر می‌برد. جنگ با چه كسانی؟ با برادرانش و خواهرانش و هم‌كیشانش و هم‌وطنانش كه حقوق مسلم و مصرح خود در قانون اساسی را مطالبه می‌كنند؟ آیا شما و ایشان با جنگ و خدعه می‌خواهید جذب حداكثری و دفع حداقلی را به اجرا بگذارید؟

كمی لحن‌تان را آرام‌تر كنید، اندكی برای مردم حق قائل باشید (یك مقدار كمتر .... بگویید) بخشی از مسائل حل خواهد شد

۱۸.۷.۸۸

پس از اظهارات عجیب یك استاد مشهور حوزه كه اطاعت از رییس جمهور را اطاعت از خدا دانسته بود، امروز معاون پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش شهر تهران مدعی شد هر كس در این كه كاركنان نیروی انتظامی سربازان راستین امام زمان(عج) هستند، شك كند از اسلام خارج است!

به گزارش خبرنگار آینده، وی كاركنان نیروی انتظامی را سربازان راستین امام زمان (عج) دانست و گفت: "اگر كسی به این موضوع شك كند از اسلام خارج است".

محمد بنیادی در مراسم نواختن زنگ انضباط اجتماعی در مدارس كه صبح روز شنبه در دبیرستان البرز برگزار شد افزود: "در جهان سه نوع حكومت از جمله پادشاهی، دموكراسی و حاكمیت منبعث از خدا و عترت داریم كه در این نوع از حكومت ولی فقیه استمرار ولایت رسول الله است و حكم او حكم خداست و تمرد از حكم او تمرد از حكم خداست".

به گزارش مهر، این مقام در آموزش و پرورش تهران با بیان اینكه خدا پلیس هستی است گفت: "هیچ موجودی حق تمرد از دستور این الهه ناز را ندارد و كوچكترین تمرد از او موجب جایگزینی فرد دیگری از عالم هستی می شود".

معاون پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش شهر تهران اظهار كرد: یك دانش آموز تا صبح راحت نمی تواند بخوابد مگر اینكه چشمان این درجه داران بیدار باشد و از منازل و اداراتشان مواظبت و حراست كند.

بنیادی با تاكید بر اینكه باید حق پلیس در نظام جمهوری اسلامی به خوبی جا بیفتد گفت: " دانش آموز ما باید وقتی پلیس را كه استاد نظام و نظم در جامعه هستند می بینند باید او را بر پدر خود ترجیح دهد. باید خود را ملزم بدانیم كه از نیروی انتظامی شایسته تقدیر كنیم و خاك پای آنها را طوطیای چشم كرده و بر آن افتخار كنیم".

خبرنگار آینده می افزاید: زحمات طاقت فرسای فرماندهان و ماموران نیروی انتظامی بر كسی پوشیده نیست، اما مشكل قدسی كردن بیجای عملكرد افرادی است كه خطا كردن آنها طبیعی است و اكنون باید پرسید آیا خدای ناكرده جنایات كهریزك نیز توسط سربازان راستین حضرت امام زمان(ع) انجام شده است؟

چندی پیش هم یكی از مقامات اجرایی كشور مدیریت دولت را به حضرت ولی عصر(عج) نسبت داده بود كه با واكنش برخی علما نظیر آیت الله مهدوی كنی مواجه شد كه تاكید كرده بود، این سخنان را نباید ایشان بگوید؛ چون دید مردم را هم نسبت به امام زمان بد می‌كند.

دبیركل جامعه روحانیت مبارز پرسید: اگر مدیریت از امام زمان(عج) بود، یعنی ایشان نمی‌توانند مافیا را از بین ببرند؟ برنج كیلویی پنج هزار تومان هم از مدیریت ایشان است؟ امام خمینی با آن همه عظمت، بك بار هم چنین سخنانی درباره رابطه با امام زمان(عج) و ... مطرح نكردند.

همچنین اظهارات عجیب این معاون پرورشی درباره از بین رفتن افراد متمرد از احكام الهی و یا ترجیح فرمان مامور نیروی انتظامی بر فرمان پدر، جای سوال و شبهه بسیار دارد.

۱۷.۷.۸۸

شهر خالی جاده خالی کوچه خالی خانه خالی

جام خالی سفره خالی ساغر و پیمانه خالی

شهر ماتم جاده ماتم کوچه ماتم خانه ماتم

گریه ها شد جای شادی شادی هر خانه ماتم

وای از دنیا که یار از یار میترسد

غنچه های تشنه از گلزار میترسد

عاشق از آوازه ديدار میترسد

پنجه خنیاگران از تار میترسد

شهسوار از جاده هموار میترسد

این طبیب از دیدن بیمار میترسد

سازها بشکست و درد شاعران از حد گذشت

سالهای انتظاری بر من و تو بد گذشت

آشنا نا آشنا شد

تا بلی گفتم بلا شد

گریه کردم ناله کردم

حلقه بر هر در زدم

سنگ سنگ کلبه ویرانه را بر سر زدم

آب از آبی نجنبید

خفته در خوابی نجنبید

کوچ کردند دسته دسته

آشنایان عندلیبان

باغ خالی باغچه خالی شاخه خالی لانه خالی

وای بر قومی که با دشمن همی سازد

آبرو در خدمت ظالم چه می بازد

مطربان هم کوک کردند سازهاشان را به ظلم

دست ظالم را ببین بر ما چه می تازد

اعدام کودکان در هر شهر وبرزن

او به شلاق ودارش

وه چه مینازد

چشمه ها خشکید و دریا

تشنگی را دم گرفت

آسمان افسانه ما را به دست کم گرفت

جام ها جوشی ندارد عشق آغوشی ندارد

بر من و بر ناله هایم هیچکس گوشی ندارد

شهر ماتم جاده ماتم کوچه ماتم خانه ماتم

گریه ها شد جای شادی شادی هر خانه ماتم

جمعه ماتم شنبه ماتم هفت روز هفته ماتم

کوک کردند مطربان هم سینه ماتم کوکه ماتم

باز آ تا کارواني رفته باز آید

باز آ تا دلبراني ناز ناز آید

باز آ تا مطرب وآهنگ و ساز آید

کاکل افشان آن نگار دلنواز آید

بازآ تا ما بر این خاک گوهر اندازیم

گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم

گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم
(ترانه تاجیکی)

۱۶.۷.۸۸

مهدی قزلی در سایت دفتر رهبر انقلاب نوشت:

زنگ تفریح اول صدایش درآمد. دبستان كنار محل استقرارمان. یكی از مسوولین دبستان به دختر بچه‌ها گفت: «فردا با توجه به حضور مقام معظم رهبری و دیدار مردمی، مدرسه تعطیله.»
صدای جیغ و فریاد خوش‌حالی دختر بچه‌ها رفت هوا. دخترها بچه‌تر از این بودند كه برای آمدن رهبر جیغ و هورا كشیده باشند، احتمالاً برای تعطیلی وسط هفته خوش‌حال بودند. به هر حال آن‌قدر ذوق زده شدند كه ما هم از خوش‌حالی آن‌ها خوش‌حال شدیم.
□□
مسیری كه رفتیم تا برسیم به ورزشگاه، به تجربه باید شلوغ می‌بود، كه نبود. اكبری گفت: پس مردم كجا هستند؟ گفتم: حواست كجاست؟ این خیابان -خیابان رادیو دریا- یك سرش می‌خورد به شهر، یك سرش هم به دریا. انتظار نداری كه مردم از دریا بیایند به طرف شهر!
به ورزشگاه كه نزدیك شدیم، دیدیم مردم از سوی دیگر خیابان سرازیرند.
□□
شب قبل با رفقا تصمیم گرفتیم توی شهر دوری بزنیم. بعد از كلی ایستادن كنار خیابان، تاكسی‌ای ایستاد، سوار شدیم. شیطنتم گُل كرد. گفتم: «آقای راننده، شنیدم خیلی بگیر و ببند كردند برای آمدن رهبر!»
راننده گفت: «چی؟ اینا همه‌اش حرفه. قدمشون سرِ چشم. اصلاً اینجا امنه. می‌خوای كیفتو بزار كنار خیابون 4 روز دیگه بیا بردار. این حرف‌ها نیست. همه‌اش شایعه است.»
گفتم: «یك روز درآمدتان كم می‌شه. فكر كنم این خیابان را می‌بندند. شما هم كه خط تاكسی‌تون همین جاست؟»
گفت: «درآمد مهم‌تره یا بركت؟ رهبر كه می‌یاد اینجا، بركت هم می‌یاد انشاءالله.»
شیطنتم پژمرده شد!
□□
صبح چهارشنبه هوا ابرآگین بود. سه‌شنبه هم همین‌طور بود و بعد آفتاب شد و حسابی گرم. با تجربه روز قبل، عكاس‌ها و فیلم‌بردارها با لباس‌های تابستانی آمدند، ما هم. درست از وقتی كه رفتیم بالای سكّوی خبرنگارها، هوا ابری‌تر شد و بعد نم‌نم باران و بعدتر بارانی مردانه! گاهی به هم دل‌داری می‌دادیم كه: باران شماله، الان قطع می‌شه. و گاهی هم به هم بیم می‌دادیم كه: این باران قطع شدنی نیست. قطع نشد باران و آمد حسابی! ما هم دوش گرفتیم، هم‌راه مردم كه منتظر رهبر بودند.
□□
باران كه شدید شد یك عده از مردم از در ورزشگاه خارج شدند. بقیه‌ای كه جلوتر بودند فریادشان بلندتر شد كه «ای پسر فاطمه، منتظر تو هستیم» و «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده‌»
صداها آن‌قدر بلند بود كه آن‌هایی كه رفته بودند، فكر كردند رهبر آمده و برگشتند. ورزشگاه دیگر خالی نشد جز فقط گوشه‌ای از آن كه به خاطر جایگاه خبرنگارها نمی‌شد از آن‌جا جایگاه رهبر را دید.
□□
رهبر كه آمد به جایگاه، مردم شعار دادند، درهم و برهم. شعارهای‌شان ولی زود قطع نشد. شاید 5 دقیقه شاید هم بیش‌تر. صحبت كه آغاز شد، مردم ساكت شدند. آن‌قدر ساكت كه وقتی رهبر بین جمله‌هایش كمی مكث می‌كرد، صدای قطره‌های باران كه می‌ریخت روی سر مردم، می‌آمد.
□□
عكاس‌ها عزا گرفته بودند. نگران دوربین‌ها و لنزهای‌شان بودند كه مال خودشان هم نبود. مال خبرگزاری‌ها بود. هم می‌خواستند بروند و دوربین‌ها را نجات بدهند، هم حسادت حرفه‌ای مانع‌شان می‌شد به راحتی دل بكنند.
□□
جلوی جایگاه رهبر قایقی كوچك گذاشته و با تور ماهی‌گیری تزئینش كرده بودند. روی قایق نوشته بود: «چون تو را نوح است كشتی‌بان، ز طوفان غم مخور».
□□
وسط صحبت‌های رهبر مردم تكبیر گفتند. رهبر صبر كرد تا تكبیر تمام شود. بعد از تكبیر شعار دادند، باز هم رهبر صبر كرد. مردم شعار را طول دادند. لحن رهبر عوض شد و دل‌سوزانه گفت: ما تا كی باید شما را زیر باران نگه داریم!
مردم كه انگار به‌شان برخورده بود هم‌آهنگ شدند كه: باران رحمت آمد/ رهبر ما خوش آمد.
باران شدیدتر شد. رهبر كمی گوش داد به این شعار مردم و بعد با بغض گفت: این لطف شماست در این شكی نیست ولی من زیر سقفم و شما زیر باران. این برای من ناگوار است،
و مردم جواب دادند و حرف آخر را زدند: ما اهل كوفه نیستیم/ علی تنها بماند.

ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكر كنم تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم

۱۵.۷.۸۸