یقین درُم اثر امشو به هایهای مو نیست
که یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست
خدا خدا چه ثمر ای موذنا که امشو
خدا خدایِ شمایه، خدا خدای مو نیست
نمود خونمه پامال و خونبهامه نداد
زدم چو بر دمنش دست، گفت پای مو نیست
بریز خونمه با دست نازنین خودت
چره که بهتر از ای، هیچی خونبهای مو نیست
بهار اگر شوه صد بار بمیرم از غم دوست
به جرم عشق و محبت هنوز جزای مو نیست.
که یار مسته و گوشش به گریههای مو نیست
خدا خدا چه ثمر ای موذنا که امشو
خدا خدایِ شمایه، خدا خدای مو نیست
نمود خونمه پامال و خونبهامه نداد
زدم چو بر دمنش دست، گفت پای مو نیست
بریز خونمه با دست نازنین خودت
چره که بهتر از ای، هیچی خونبهای مو نیست
بهار اگر شوه صد بار بمیرم از غم دوست
به جرم عشق و محبت هنوز جزای مو نیست.
۱ نظر:
يره اي شعراي خوب ره از كجه پيدا مكني؟ مو كه خيلي حال مكنم. دلم بره شهرمان يك ذره شده. خدا بيامرش. خدا اموات شمارم رحمت كنه.
ولي غصه نخور اوضا درس مره ايشالا. خدا بزرگه
ارسال یک نظر