۴.۶.۸۸

باغ خاموش،
درختان مغموم،
همه گلها پرپر

دست غارتگر دشمن در کار
داس عریان ستم خونین تر…

‌ای سپیدار بلند
بید افتاده مباش
ریشه در کینه من کن محکم
که به فردا سوگند
چون در آید خورشید
و فرو پاشد این کهنه رباط همه جایش نیرنگ
به گناه همه خونی که فرو ریخت به خاک
به گناه همه زخمی که به جان زد دشمن
داری از تو به پا خواهم کرد

هیچ نظری موجود نیست: